ایوب یعقوبی گرجی ،مدرس نرم افزارهای گرافیکی،مدرس نقاشی آبرنگ

آموزش نرم افزار گرافیکی ،آموزش طراحی ، طراحی گرافیگ ، آموزش نقاشی آبرنگ

ایوب یعقوبی گرجی ،مدرس نرم افزارهای گرافیکی،مدرس نقاشی آبرنگ

آموزش نرم افزار گرافیکی ،آموزش طراحی ، طراحی گرافیگ ، آموزش نقاشی آبرنگ

داستان پیدایش تاج محل

شیرازی هنرمند بسیار بزرگی بود ، معجزه گر و اهل شیراز – یکی از شهر های بزرگ ایران – که پیش از ورود به خاک هندوستان هزار و یک حکایت از وی به گوش مردمان آن دیار رسیده بود. شاه جهان ، پادشاه هندوستان ، که درباره او حکایت ها شنیده بود ، این پیکرتراش نامی را به دربار دعوت کرد. شیرازی یک عارف بود – یک عارف صوفی.شاه جهان از او پرسید : "شنیده ام که قادری پیکر یک مرد یا زن را به تمامی ، بدون حتی دیدن چهره اش و فقط با لمس کردن دست او بر روی سنگ بتراشی. این حقیقت دارد؟"

شیرازی گفت : "رخصت دهید تا نشانتان دهم. دستور فرمائید تا بیست و پنج تن از زنان قصر در پشت پرده ای قرار گیرند ، به طوری که فقط دستشان بیرون از پرده در دسترس باشد. من دست آنان را لمس کرده و شخص مورد نظر را خود انتخاب خواهم کرد – اما به یک شرط. هرکه را انتخاب کرد و نقش او را به تصویر کشیدم و این تصویر کاملا شبیه به او بود و صد البته جنابعالی رضایت خود را از کار اعلام فرمودید و رضایت همه دربار تامین شد ، آن وقت آن زن از آن من باشد. من با او ازدواج خواهم کرد. دلم می خواهد زنی از قصر شما را به عقد خود در آورم."

شاه جهان موافقت کرد و گفت : "شرط تو کاملا پذیرفته است." بیست و پنج نفر از کنیزان زیبا در پشت پرده ای گرد آمدند. او یکی یکی آنها را پشت سر گذاشت و همه را رد کرد. دختر شاه جهان که صرفا از روی بازیگوشی و شوخی در پشت پرده ایستاده بود ، پس از مردود شدن همه آن بیست و پنج دستش را بیرون از پرده برد و هنرمند پیکر تراش دستش را لمس کرد ، چشمانش را بست ، چیزی در درون احساس کرد و گفت : "این دست ، مال من" و حلقه ای را به نشانه عقد آن دختر به شرط توفیق در کار ، در دست آن دختر کرد.

پادشاه خود را به پشت پرده رساند و لرزه بر اندامش افتاد. "این چه کاری است که دخترش کرده بود؟" اما نگرانی از سرش افتاد ، زیرا تقریبا محال بود که با لمس دست زنی بتوان پیکر کامل او را بر سنگ تراشید.

شیرازی سه ماه تمام روز و شب در اتاقی پنهان از نظرها سخت به تلاش افتاد و پس از سه ماه از پادشاه و درباریان دعوت کرد تا از مجسمه دیدن کنند – و پادشاه آنچه را می دید نمی توانست باور کند. مو نمی زند! او ثابت کرد از پس چنین کاری بر می آمد. پادشاه کوچک ترین نقصی در آن مجسمه نیافت. او می خواست ایرادی پیدا کند تا دخترش را از ازدواج با مردی فقیر نجات دهد. اما اکنون چاره ای نبود. او قول داده بود.

پادشاه سخت پریشان شد و همسرش چنان مشوش گردید که به بستر بیماری افتاد. او که باردار بود ، از فرط ناراحتی بر سر زا رفت. نام او ممتاج محل بود.

و پادشاه که مستاصل مانده بود دخترش را چطور نجات دهد ، پیکر تراش را به نزد خود خواند و همه چیز را برایش شرح داد و گفت : "اشتباهی رخ داده است. و دخترم تقصیر داشت. حال و روز مرا ببین. همسرم از فرط غصه مرد ، چون نمی توانست زیر بار ازدواج دخترش با مردی فقیر برود. و هرچند قول داده ام ، ولی من نیز با این کار موافق نیستم."

پیکرتراش هنرمند گفت : "نیازی به این همه نگرانی نبود. باید به من می گفتید. من به دیار خود باز خواهم گشت. جای هیچ نگرانی نیست. من تقاضایی ندارم. به شهر خود شیراز باز می گردم. همه چیز را فراموش کنید!"

ولی پادشاه گفت : "این غیر ممکن است ، من نمی توانم فراموش کنم. به تو قول داده ام. قول! صبر کن. بگذار کمی فکر کنم."

نخست وزیر پیشنهاد کرد : "یک راه وجود دارد : همسر شما مرده است و این مرد هنرمند بی نظیری است – او این را ثابت کرده است. به او بگویید مدلی به یادگار از همسرتان بسازد. مقبره ای بسیار زیبا ، زیبا ترین مقبره ی دنیا. و این شرط را قرار دهید که اگر این مدل مورد تاییدتان بود ، آن وقت دخترتان را به عقد او در خواهید آورد. در غیر اینصورت مسئله تمام است."

موضوع با هنرمند پیکر تراش در میان گذاشته شد. او راغب بود و گفت : "قبول است."

و پادشاه با خود اندیشید : "و حالا من هیچ گاه تائید نخواهم کرد."

و شیرازی مدل های متعددی ساخت ، که یکی از دیگری زیبا تر بود. با این وجود ، پادشاه سماجت به خرج می داد و می گفت : "نه ، نشد."

نخست وزیر مستاصل گردید ، زیرا آن مدل ها هر کدام نظیر نداشتند و رد کردن آنها خالی از انصاف بود. او شایعه ای به این مضمون " که دختر پادشاه ، همان دختر انتخابی شیرازی ، سخت بیمار است" را به خصوص در اطرافیان پیکرتراش پخش کرد. هفته اول شایع شد که سخت بیمار است ، هفته دوم که حالش بسیار بد است و رو به احتضار می رود و هفته سوم ، که مرده است.وقتی این شایعه به گوش پیکرتراش رسید که دختر پادشاه مرده است ، هرچه داشت  به پای آخرین مدل ریخت. دخترک مرده بود و قلب پیکرتراش سخت شکسته بود. و این می رفت تا آخرین مدل باشد. او آن مدل را به نزد پادشاه برد و این بار پادشاه آن را تایید کرد ، چون با شایعه مرگ دختر دیگر ازدواجی در کار نبود.

آن مدل به صورت تاج محل در آمد ، مدلی که یک عارف صوفی آن را خلق کرده بود. او چگونه قادر بود فقط با یک بار لمس کردن دست دختری تمامی پیکر او را به تصویر بکشد؟ او در آن لحظه می بایست در فضایی کاملا متفاوت بوده باشد. وی در آن لحظه بی ذهنی و تعمق شدید ، با انرژی شخص ارتباط نموده و فقط با احساس کردن آن انرژی ، شکل کامل را خلق می کرد.

اکنون این پدیده با وجود عکسبرداری کیرلیان به شکل مستدل تری قابل درک است ، زیرا هر انرژی الگویی مخصوص به خود دارد. چهره تو تصادفا آنجا سر جایش نیست ، چهره تو آنجاست ، چون تو دارای یک قالب انرژیایی خاص هستی. چشم ها ، موها ، و رنگ و روی تو چنین یا چنان است ، چون تو از الگوی انرژیایی خاصی بر خورداری.

سالهاست که مراقبه گران بر روی الگو های انرژی کار کرده اند. همین که الگوی انرژی فردی را بشناسی ، در واقع به کل شخصیت او پی خواهی برد. ظاهر و باطن ، همه را می شناسی – چون این الگوی انرژی است که هر چیزی را می آفریند – و از گذشته ، حال و آینده او خبر داری. به محض دریافت الگوی انرژی ، کلید همه آن اتفاقاتی که پیش از این رخ داده و یا قرار است رخ دهد ، در دست توست.

این هنر عینی است. این مرد تاج محل را خلق کرد.

در شب بدر کامل که بنشینی و بر روی تاج محل تعمق کنی ، قلبت با عشقی تازه به تپش در خواهد آمد. هنوزهم تاج محل انرژی عشق را از خود ساطع می کند. ممتاج محل به دلیل عشق به دخترش از دنیا رفت ، شاه جهان به خاطر عشق مرارت ها کشید و شیرازی این مدل را به دلیل دردی جانسوز آفرید. او جراحتی سخت بر قلب خود احساس می کرد ، چون آینده را تاریک می دید. دختری که انتخاب کرده بود ، دیگر وجود نداشت. و به این ترتیب تاج محل از میان عشق و تعمقی خالصانه و عظیم پا به عرصه ظهور می گذارد. این بنا هنوز هم ارتعاشات را در خود دارد. این بنا یک بنای تاریخی معمولی نیست ، استثنایی است و درست مثل اهرام مصر ، و خیلی از شاهکار های دیگر دنیا ، به عنوان هنری عینی به دست کسانی خلق گردیده است که می دانستند چه می کنند ، کسانی که مراقبه گران بزرگی بودند. اوپانیشادها هم چنین اند ، سیوتراهای بودا و بیانات عیسی مسیح هم از این دست به شمار می روند...

منبع :کتاب خلاقیت اشو مترجم مرجان فرجی 

انتشارات فردوس 1380 ص 201/196

با تشکر از میعاد میرحسینی هنرجوی هنرستان خاورمنش 2 که زحمت  تایپ آن را کشیدن.

جزوه های درسی دانشجویان رشته فناوری اطلاعات و ارتباطات IT


ضمن آرزوی موفقیت وسر بلندی تک تک دانشجویان عزیز ومحترم .

درس مهندسی اینترنت و محیطهای چند رسانه ای .


قابل  توجه دانشجویان عزیز بدون نگرانی وبا آرامش وتوکل به خداوند مهربان  به سوالات  امتحانی پاسخ  دهید.

بارم نمره 3نمره حضور دایم ومستمر در کلاس 7نمره امتحان کتبی 10نمره پروژه عملی آرزوی موفقیت تک تک عزیزان .

توجه1 : دانشجویان محترم کلیه موارد ی که در وبلاگ قرار دادم را دانلود و مطالعه نمایید .ازجمله جزوه ونمونه سوالات .

توجه2:  سوالات را به طور کامل جواب دهید .کلیه سوالات مواردی است که در کلاس به طور کامل مطرح شده است .

پروژه درس را روز امتحان بر روی سی دی تحویل دهید .


جزوه ها را از لینکهای زیر دانلود نمایید .(محیط Microsoft Word 2007)


محیطهای چند رسانه ای  


مهندسی اینتر نت فایل  1  


مهندسی اینتر نت فایل  2 


چنانچه موفق به دانلود فایل نشدید ، یا فایل دچار اشکال بود با  من تماس بگیرید.