ادوارد ودزورث

۱۹۴۹- ۱۹۸۹ ( ۱۳۲۸- ۱۲۶۸ ش) هنرمند انگلیسی:  

 در سال ۱۹۳۳ ودزورث پال نش و سایر هنرمندان انگلیسی که به هنر انتزاعی گرایش داشتند،

من ترجیح میدهم همیشه بی واسطه ترین روش ها را بکار ببرم یعنی ساده ترین اشکال و رنگ ها. فراوانی رنگ های سیاه سفید قرمز و آبی تا به این وسیله از ابهام جلوگیری کنم، رنگ در رابطه با شکل های مربوطه باید خالص باشد و نه لزوما درخشان . رنگ باید ماهیتی کاربردی داشته باشد هیچ کس دوست ندارد که نوعی سس را حتی سس خیلی خوب به کار ببرد تا  

گروهی به نام(( واحد یک))تشکیل دادند . این گروه بر آن بود تا (( توصیفی از روح حقیقی هنر معاصر )) ارائه دهد و با (( اصول زیبایی ناخود آگاه مکتب انگلیس )) و ((فقدان اهداف ساختاری )) در میان هنرمندان انگلیسی مبارزه کند . ودزورث این نظرات را در پاسخ به پرسش نامه ای که گروه برای اعضایش فرستاد نوشته است . در باب هنر انگلیسی و انتزاع تصویر دیگر فقط پنجره نیست که از ورای آن نمایی جذاب از طبیعت را بتوان دید همان طور که دیگر وسیله ای برای اظهار عواطف شخصی هنرمند محسوب نمی شود. بلکه خودش است، یک شی مستقل واحد نوینی که اندیشه نهفته در واژه زیبایی را بسط می دهد . در بهترین دوران تاریخ هنر نقاش ها چیزی را تصویر می کردند که می دانستند هست و نه صرفا چیزی راکه می دیدند . به عبارت دیگر نقاشی باید واقعیت را تداعی کند و نه اوهام را .امپرسیونیست ها ذرات کوچک را از چشم بیرون کشیدند به طریق مشابه پرتو نور نیز باید از اعماق روح به بیرون تشعشع یابد . در نقاشی تقلید از اشکال ظاهری ماشین آلات به اندازه تقید از هر شکل دیگری مضحک است اما هیجانات تغزلی و منظم یک ماشین می توانند درونمایه هایی از شکل خط و یا حرکت را عرضه کنند به طوریکه با طبیعت برابری کنند هر چند در طیفی محدودتر . یک تصویر در درجه نخست جان بخشیدن به سطحی هموار و ساکن است از طریق ضرباهنگ فضایی شکل و رنگ متعاقبا تصویر ممکن است در بردارنده نماتدهایی از اشخاص و یا متاظر بشود اما در درجه نخست کیفیت اشکال تعیین کننده رنگ خواهد بود این کیفیت تعیین کننده نیز ممکن است در مواردی دارای ویژگی ادبی باشد همچنان که پوشش مریم باکره چنین است .  

خرابی گوشت را بپوشاند رنگ باید کیفیت شکل را در خود حفظ کند .  

  روح دوران مارا سنتز ( ترکیب ) و ساخت و ساز تشکیل میدهد . هر کارهنری که چنین حال وهوایی نداشته باشد به لحاظ روحی به عصر ما تعلق ندارد . در هنر انگلیسی عمده ترین وجه مشخصه بیان، همواره تاکید بر مهارت و فن آوری بوده است و نه طراحی .وسواس در چگونگی بیان یک چیز ونه در چیستی آن به عبارتی دیگر اشتغال ذهنی با ماده و نه روح ( لطفا هرکس موارد استثنایی را بر این حکم می شناسد فهرست خود را در اینجا بیاورد .)

هنرمندان این سرزمین گهگاه خدمات خود را به اندیشه نگاری نقاشی غربی اهدا کرده اند و چنانچه مهارت خویش را با بینشی جهانی تر از آنچه که قصد بیانش را دارند در هم آمیزند؛ می توانند به ایفای این نقش همچنان ادامه دهند. در این سرزمین تولید آثاری که بیانگر فکر و احساس نیرومند و موثر هستند متوقف نشده است، اما صحبت ریاضیات انگلیسی و یا تنیس انگلیسی در میان نیست .

تهیه وتنظیم :سامره چهارپاشلو 

 منبع : هنرمندان درباره هنر ، رابرت گلدواتر ، مارکو تریوز ترجمه : سیما ذوالفقاری نشر ساقی